نظریه موج الیوت یک نظریه در تحلیل تکنیکال است که برای توصیف حرکت قیمت در بازارهای مالی استفاده میشود. این نظریه شکلی از تحلیل تکنیکال است که به تریدرها در تجزیه و تحلیل چرخههای مالی کمک میکند. این نظریه توسط رالف نلسون الیوت (Ralph Nelson Elliott) پس از مشاهده و شناسایی الگوهای موج فراکتال تکرار شونده ایجاد شد.
رالف نلسون الیوت نظریه موج الیوت را در دهه ۱۹۳۰ توسعه داد. وی معتقد بود که بازارهای سهام که عموماً به شیوهای تا حدی تصادفی و آشفته رفتار میکنند، در واقع با الگوهای تکراری معامله میشوند.
نظریه موج الیوت بیان میکند که حرکات بازار دنبالهای از چرخههای روانشناسی جمعیت است. الگوهای موج الیوت با توجه به احساسات بازار که متناوب بین چرخههای صعودی و نزولی است، شکل میگیرند.
امواج را میتوان در حرکات قیمت سهام و در رفتار مصرفکننده شناسایی کرد. سرمایهگذارانی را که تلاش میکنند از روند بازار سود ببرند، میتوان سوار بر موج توصیف کرد.
این تئوری امواج حرکتی (motive waves) را شناسایی میکند که یک الگو را ایجاد کرده و امواج اصلاحی (corrective waves) را که مخالف روند بزرگتر هستند، شناسایی میکند.
هر مجموعهای از امواج در داخل مجموعه بزرگتری از امواج قرار گرفته است که به همان الگوی حرکتی یا اصلاحی پایبند است، که به عنوان یک رویکرد فراکتالی برای سرمایهگذاری توصیف میشود.
فراکتالها ساختارهایی هستند که با کوچکتر شدن، بینهایت خود را تکرار میکنند و الیوت کشف کرد که الگوهای معاملات سهام به همان شیوه فراکتالی عمل میکنند. آنچه که در این امر اساسا برای الیوت معنی داشت این بود که او میتوانست به چگونگی تکرار این الگوها نگاه کند و سپس آنها را به عنوان یک شاخص پیشبینی کننده به کار برد.
با این حال، موج الیوت نباید به عنوان یک شاخص تکنیکال در نظر گرفته شود، بلکه نظریهای است که به پیشبینی رفتار بازار کمک میکند.
نظریه موج الیوت چیست؟

این نظریه در سال ۱۹۳۵ زمانی که الیوت پیشبینی عجیبی از کف بازار سهام انجام داد، شهرت یافت. از آن زمان به بعد این امر به یک عنصر اصلی برای هزاران مدیر پورتفولیو، تریدرها و سرمایهگذاران خصوصی تبدیل شده است.
الیوت قوانین خاصی را در مورد چگونگی شناسایی، پیشبینی و استفاده از این الگوهای موجی تشریح کرد. Elliott Wave International بزرگترین شرکت مستقل تحلیل مالی و پیشبینی بازار در جهان است که تحلیل و پیشبینی بازار آن بر اساس مدل الیوت است.
الیوت توجه داشت که این الگوها هیچ نوع اطمینانی در مورد حرکت قیمت در آینده ارائه نمیکنند، بلکه جهت کمک به نظم بخشیدن به احتمالات برای عملکرد آتی بازار هستند. تریدرها ممکن است در یک زمان معین تفسیرهای متفاوتی از ساختار موج الیوت بازار داشته باشند.
تاریخچه نظریه موج الیوت
رالف نلسون الیوت پدر نظریه موج است که معمولاً به عنوان اصل موج الیوت نامیده میشود. الیوت که در ۲۸ ژوئیه ۱۸۷۱ در مریسویل، کانزاس به دنیا آمد، در اواخر عمر از طریق یک مسیر چرخشی به موفقیت نهایی خود رسید.
پس از یک حرفه طولانی در حسابداری و شیوههای معاملاتی مختلف، الیوت که در آمریکای مرکزی زندگی میکرد، در سن ۵۸ سالگی به دلیل بیماری مجبور به بازنشستگی ناخواسته شد. او که در حین بهبودی نیاز به چیزی داشت که ذهنش را مشغول کند، تمام توجه خود را به مطالعه رفتار بازار سهام معطوف کرد.
الیوت نمودارهای سالانه، ماهانه، هفتگی، روزانه، ساعتی و نیم ساعته شاخصهای مختلف را که ۷۵ سال رفتار بازار سهام را پوشش میدادند، بررسی کرد. در نوامبر ۱۹۳۴، اعتماد الیوت به ایدههایش درباره آنچه که گاهی نظریه موج نامیده میشود به حدی رشد کرده بود که او آنها را به چارلز جی. کالینز مشاور سرمایهگذاری در دیترویت ارائه کرد.
کالینز به طور سنتی اشخاص متعددی را که سیستمهایی را که پیشبینی بازار را انجام میدادند، کنار گذاشته بود. جای تعجب نیست که اکثریت قریب به اتفاق این سیستمها شکستهای تأسف باری داشتند. با این حال، نظریه موج الیوت داستان دیگری بود.
میانگین داوجونز در اوایل سال ۱۹۳۵ کاهش یافته بود و کارشناسان با تازه شدن خاطرات سقوط ۱۹۲۹-۱۹۳۲ در ذهنشان نظر منفی نسبت به بازار پیدا کرده بودند. در روز چهارشنبه، ۱۳ مارس ۱۹۳۵، درست پس از پایان معاملات، در حالی که میانگین داوجونز نزدیک به پایینترین سطح روز بسته میشد، الیوت، با استناد به تحلیل نظریه موج خود، تلگرافی به کالینز فرستاد و صراحتاً گفت:
علی رغم پیامدهای نزولی (DOW)، همه میانگینها در حال تشکیل کف نهایی هستند.
روز بعد، پنجشنبه، ۱۴ مارس ۱۹۳۵، روز بسته شدن پایینترین سطح برای داو ایندسترالز در آن سال بود. اصلاح ۱۳ ماهه به پایان رسید و بازار بلافاصله به سمت بالا حرکت کرد. دو ماه بعد، در حالی که بازار به صعود خود ادامه میداد، کالینز موافقت کرد که در کتابی در مورد نظریه موج همکاری کند. اصل موج در ۳۱ اوت ۱۹۳۸ منتشر شد.
در اوایل دهه ۱۹۴۰، نظریه موج به توسعه ادامه داد. الیوت الگوهای رفتار جمعی انسان را به فیبوناچی یا نسبت «طلایی» گره زد، یک پدیده ریاضی که هزاران سال به عنوان یکی از قوانین موجود در طبیعت برای شکل و پیشرفت شناخته میشود.
در نتیجه تحقیقات پیشگامانه الیوت، امروزه هزاران نفر از مدیران سبد نهادی، معاملهگران و سرمایهگذاران خصوصی از نظریه موج در تصمیمگیری برای سرمایهگذاری خود استفاده میکنند.
امواج
تئوری موج الیوت بیان میکند که قیمت دارایی به طور پیوسته به سمت بالا و پایین حرکت میکند که به عنوان امواج شناخته میشوند که توسط روانشناسی معاملهگران شکل میگیرند.
این تئوری بر این باور است که از آنجایی که اینها الگوهای تکرار شونده هستند، حرکت قیمت به راحتی قابل پیشبینی است.
سرمایهگذاران میتوانند در هنگام مشاهده این امواج بینشی از پویایی روند جاری داشته باشند و همچنین به تجزیه و تحلیل عمیق حرکات قیمت بپردازند.
الیوت پیشنهاد کرد که روندهای قیمت ناشی از روانشناسی غالب سرمایهگذاران است. او دریافت که نوسانات در روانشناسی جمعی همیشه در همان الگوهای فراکتال تکرار شونده یا «امواج» در بازارهای مالی ظاهر میشوند.
نظریه الیوت تا حدودی شبیه نظریه داو (Dow theory) است که هر دو معتقدند قیمت سهام به صورت امواج حرکت میکند. از آنجایی که الیوت علاوه بر این، ماهیت «فراکتال» بازارها را تشخیص داد، توانست آنها را با جزئیات بسیار بیشتری تجزیه و تحلیل کند. فراکتالها ساختارهای ریاضی هستند که در مقیاس کوچکتر به صورت بینهایت خود را تکرار میکنند. الیوت کشف کرد که الگوهای قیمت شاخص سهام به همین ترتیب ساختار یافتهاند. او سپس شروع به بررسی این موضوع کرد که چگونه میتوان از این الگوهای تکرار شونده به عنوان شاخصهای پیشبینی حرکت بازار در آینده استفاده کرد.
با این حال، تریدرها باید توجه داشته باشند که تفسیر موج الیوت یک کار ذهنی و سلیقهای است، زیرا سرمایهگذاران آن را به روشهای مختلف تفسیر میکنند.
پیشبینی بازار بر اساس الگوهای موج

الیوت بر اساس ویژگیهای قابل اعتمادی که در الگوهای موجی کشف کرده بود، پیشبینیهای دقیق بازار سهام را انجام داد. یک موج ضربهای (ایمپالس) که در همان جهت روند بزرگتر حرکت میکند، همیشه پنج موج را در الگوی خود نشان میدهد. از سوی دیگر، موج اصلاحی قرار دارد که در جهت مخالف روند اصلی حرکت میکند. در مقیاس کوچکتر، درون هر یک از امواج ایمپالس، باز هم پنج موج را میتوان یافت.
این الگو تا بینهایت در مقیاسهای کوچکتر تکرار میشود. الیوت این ساختار فراکتال را در دهه ۱۹۳۰ در بازارهای مالی کشف کرد، اما تنها چند دهه بعد دانشمندان فراکتالها را تشخیص داده و آنها را به صورت ریاضی نشان دادند.
در بازارهای مالی، ما میدانیم که «آنچه بالا می رود، باید پایین بیاید»، زیرا حرکت قیمت به سمت بالا یا پایین همیشه با یک حرکت مخالف همراه است. عملکرد قیمت به روندها و اصلاحات قیمت تقسیم میشود. روندها جهت اصلی قیمتها را نشان میدهند، در حالی که اصلاحات برخلاف روند حرکت میکنند.
در دهه ۱۹۷۰، نظریه موج الیوت از طریق کار ای. جی. فراست (A.J. Frost) و رابرت پرکتر (Robert Prechter) محبوب شد. آنها در کتاب افسانهای خود «اصل موج الیوت: کلید رفتار بازار» بازار صعودی دهه ۱۹۸۰ را پیشبینی کردند. پرکتر بعداً و چند روز قبل از سقوط بازار در سال ۱۹۸۷ توصیه فروش صادر کرد.
برخی از تحلیلگران تکنیکال با استفاده از نظریه موج الیوت سعی میکنند از الگوهای موجی در بازار سود ببرند. این فرضیه میگوید که حرکت قیمت را میتوان پیشبینی کرد زیرا آنها به صورت امواجی حرکت میکنند که توسط روانشناسی یا احساسات سرمایهگذار ایجاد میشوند.
این تئوری دو نوع مختلف از امواج را شناسایی میکند: امواج حرکتی (که همچنین به عنوان امواج ضربهای شناخته میشوند) و امواج اصلاحی. این موضوع ذهنی است، به این معنی که همه تریدرها این نظریه را یکسان تفسیر نمیکنند یا موافق نیستند که این یک استراتژی معاملاتی موفق است.
تفسیر نظریه موج الیوت
موج الیوت را میتوان به دو نوع حرکتی و امواج اصلاحی طبقهبندی کرد:
- پنج موج در جهت روند اصلی حرکت میکنند و به دنبال آن سه موج در یک اصلاح (در مجموع یک حرکت ۳-۵) حرکت میکنند. سپس این حرکت ۳-۵ تبدیل به دو بخش فرعی موج بالاتر بعدی میشود.
- الگوی ۳-۵ ثابت میماند، اگرچه بازه زمانی هر موج ممکن است متفاوت باشد.
بیایید نگاهی به نمودار زیر بیندازیم که از هشت موج (پنج موج صعودی و سه موج نزولی) با برچسبهای ۱، ۲، ۳، ۴، ۵، A، B و C تشکیل شده است.
امواج ۱، ۲، ۳، ۴ و ۵ یک ایمپالس (impulse) و امواج A، B و C یک اصلاح را تشکیل میدهند.
امواج ایمپالس در جهت روند اصلی حرکت میکنند و از ۵ موج تشکیل شدهاند که موج ۱، ۲ و ۳ در جهت اصلی حرکت کرده، در حالی که موج ۲ و ۴ در جهت مخالف حرکت میکنند.
موج اصلاحی معمولاً دارای سه حرکت متمایز قیمت است. دو حرکت در جهت اصلاح اصلی (A و C) و یکی مخالف آن (B). امواج ۲ و ۴ در تصویر پایین اصلاحی هستند. این امواج معمولاً دارای ساختار زیر هستند:

توجه داشته باشید که در این تصویر، امواج A و C در یک درجه بزرگتر در جهت روند حرکت میکنند و بنابراین از نوع ایمپالس بوده و از پنج موج تشکیل شدهاند. در مقابل، موج B، خلاف روند و در نتیجه اصلاحی است و از سه موج تشکیل شده است.
تشکیل موج ایمپالس و به دنبال آن یک موج اصلاحی، یک موج الیوت متشکل از روندها و ضد روندها را تشکیل میدهد.
همانطور که از الگوهای تصویر بالا میبینید، پنج موج همیشه به سمت بالا حرکت نمیکنند و سه موج همیشه به سمت پایین حرکت نمیکنند. به عنوان مثال، هنگامی که روند بزرگتر نزولی است، دنباله پنج موجی نیز نزولی است.
انواع موج و الگوهای آنها در نظریه موج الیوت

امواج حرکتی (Motive Waves)
معمولا دو نوع امواج حرکتی وجود دارد: امواج ایمپالس و مورب.
امواج اصلاحی (Corrective Waves)
امواج اصلاحی پیچیدهتر و زمانبرتر از امواج حرکتی هستند. الگوهای اصلاحی از سه موج تشکیل شده و به صورت A، B و C برچسب گذاری میشوند.
سه نوع اصلی از امواج اصلاحی امواج زیگ زاگ، مورب و مثلثی هستند.
شناسایی امواج اصلاحی و ضربهای
امواج ضربهای و اصلاحی دو نوع موجی هستند که در الگوی تئوری موج الیوت ایجاد میشوند. بخش دشوار قضیه این است که تشخیص دهید آیا امواج در حال شکلگیری اصلاحی هستند یا ضربهای، زیرا ماهیت این امواج شما را به بینشها و اقدامات معاملاتی مختلف هدایت می کند.
برخلاف امواج ضربهای که بزرگتر هستند، امواج اصلاحی امواج کوچکتری هستند زیرا به عنوان اصلاحات جزئی در یک روند در حال توسعه بسیار بزرگتر (برای مثال درون امواج ضربهای) عمل میکنند. در حالی که تریدرها معمولاً برای سرمایهگذاری روی حرکات قیمت در این امواج اصلاحی کوچکتر معامله نمیکنند، از شناسایی امواج اصلاحی برای شناسایی امواج ضربهای بزرگتر استفاده میکنند، جایی که احتمالاً سود قابل توجهتری به دست میآید.

به طور معمول، تریدرها سعی میکنند انتهای یک موج اصلاحی را شناسایی کنند، که نشاندهنده یک نقطه پایین قیمت است که در آن یک پوزیشن معاملاتی میتواند قبل از نوسان موج ضربهای باز شود. سپس معاملهگر میتواند بر موج ضربهای سوار شود و در اوج آن معامله خود را بسته و سود خود را از آن معامله به حداکثر برساند.
الگوهای موج الیوت
در اینجا ۵ نوع اصلی الگوهای موج الیوت معرفی شدهاند:
ایمپالس (Impulse):
ایمپالس رایجترین موج حرکتی و همچنین سادهترین موج در بازار است.
مانند تمام امواج حرکتی، موج ایمپالس دارای پنج موج فرعی است: سه موج حرکتی و دو موج اصلاحی است.
شکلگیری این موج بر اساس مجموعهای از قوانین است.

اگر هر یک از این قوانین نقض شود، موج ایمپالس تشکیل نمیشود و باید موج ایمپالس مشکوک را دوباره برچسبگذاری کنیم.
سه قانون برای تشکیل موج ایمپالس عبارتند از:
- موج ۲ نمیتواند بیش از ۱۰۰٪ موج ۱ را بازیابی کند.
- موج ۳ هرگز نمیتواند کوتاهترین موج ۱، ۳ و ۵ باشد.
- موج ۴ هرگز نمیتواند با موج ۱ همپوشانی داشته باشد و از موج ۳ فراتر رود.
هدف اصلی یک موج حرکتی حرکت بازار است و امواج ایمپالس بهترین موج در انجام این کار هستند.
مورب (Diagonal):
نوع دیگر موج حرکتی، موج مورب است که مانند همه امواج حرکتی از پنج موج فرعی تشکیل شده و در جهت روند حرکت میکند.
مورب شبیه یه گَوِه است که میتواند در حال انبساط یا انقباض باشد. همچنین امواج فرعی مورب بسته به نوع قطری که مشاهده میشود ممکن است به تعداد پنج موج نباشند.

مانند سایر امواج حرکتی، هر موج فرعی موج مورب به طور کامل موج فرعی قبلی را دنبال نمیکند. همچنین موج فرعی شماره ۳ مورب کوتاهترین موج نیست.
موربها را میتوان بیشتر به موربهای انتهایی و پیشرو تقسیم کرد.
مورب انتهایی معمولاً در موج ۵ یک موج ایمپالس یا آخرین موج امواج اصلاحی رخ میدهد. در حالی که مورب پیشرو در موج ۱ موج ایمپالس یا موقعیت A یک موج اصلاحی زیگزاگ یافت میشود.
زیگ زاگ (Zig-Zag):
زیگ زاگ یک موج اصلاحی است که از ۳ موج با نامهای A، B و C تشکیل شده که به صورت قوی به سمت بالا یا پایین حرکت میکنند.
امواج A و C امواج حرکتی هستند، در حالی که موج B اصلاحی است (اغلب با ۳ موج فرعی).

الگوهای زیگزاگ کاهش شدید در رالی گاوی یا پیشرفت در رالی خرسی است که سطح قیمت الگوهای قبلی ایمپالس را بطور قابل ملاحظهای اصلاح میکند.
همچنین، زیگزاگها ممکن است در ترکیبی تشکیل شوند که به زیگزاگ دوتایی یا سهگانه معروف است، جایی که دو یا سه زیگزاگ توسط موج اصلاحی دیگری بین آنها به هم متصل میشوند.
تخت (Flat):
تخت یکی دیگر از اصلاحات سه موجی است که در آن امواج فرعی به صورت ساختار A-B-C برچسبگذاری میشوند.
در ساختار تخت، هر دو موج A و B اصلاحی هستند و موج C دارای ۵ موج فرعی است.
این الگو به عنوان تخت شناخته میشود، زیرا به صورت رنج (sideway) حرکت میکند. به طور کلی، در یک موج ایمپالس، موج چهارم دارای یک حالت تخت است، در حالی که موج دوم به ندرت چنین است.

در نمودارهای تکنیکال، اکثر موجهای تخت معمولاً واضح به نظر نمیرسند، زیرا تغییراتی در این ساختار وجود دارد.
در یک موج تخت ممکن است موج B فراتر از ابتدای موج A به اتمام برسد و موج C ممکن است فراتر از شروع موج B خاتمه یابد. این نوع موج تخت به امواج تخت بسط یافته معروف است.
موج تخت بسط یافته در مقایسه با امواج تخت معمولی در بازارها رایجتر است.
مثلث (Triangle):
مثلث یک الگوی متشکل از پنج موج فرعی است که با عنوان A-B-C-D-E مشخص شده است.
این الگوی اصلاحی توازن نیروها را نشان میدهد و به صورت رنج حرکت میکند.
مثلث میتواند هم در حال انبساط باشد که در آن هر یک از امواج فرعی بزرگتر میشود یا اینکه در حال انقباض باشد که به شکل یک گَوِه خواهد بود.
این مثلثها را نیز میتوان بهصورت متقارن، نزولی یا صعودی دستهبندی کرد، بر این اساس که آنها به صورت رنج، سمت بالا با سقف تخت یا پایین با کف تخت هستند.

امواج فرعی ممکن است در ترکیبات پیچیده تشکیل شوند. ممکن است از نظر تئوری تشخیص یک مثلث آسان به نظر برسد، اما برای شناسایی آنها در بازار کمی تمرین لازم باشد.
همانطور که در بالا بحث کردیم، نظریه موج الیوت قابل تفسیر به روشهای مختلف توسط تریدرهای مختلف است، الگوهای آنها نیز چنین است. بنابراین، تریدرها در هنگام شناسایی الگوها باید از وجود آنها به خوبی اطمینان حاصل کنند.
درجات امواج الیوت
نظریه موج الیوت یک بعدی نیست. این نظریه امواج را از کوچکترین به بزرگترین سازماندهی میکند و مجموعهای از دستهها را به آنها اختصاص میدهد.
الیوت ۹ درجه امواج را شناسایی کرد که آنها را به صورت زیر از بزرگترین به کوچکترین نامگذاری کرد:
- چرخه فوق بزرگ (Grand Supercycle)
- چرخه بزرگ (Supercycle)
- چرخه (Cycle)
- اولیه (Primary)
- حد وسط (Intermediate)
- کوچک (Minor)
- جزئی (Minute)
- بسیار جزئی (Minuette)
- زیرگروه بسیار جزئی (Sub-Minuette)
از آنجایی که امواج الیوت فراکتال هستند، درجات موج میتوانند از نظر تئوری بزرگتر و کوچکتر از موارد ذکر شده در بالا گسترش یابند.
برای استفاده از این تئوری در معاملات روزانه، یک تریدر میتواند یک موج ایمپالس با روند صعودی را شناسایی کند، پوزیشن لانگ گرفته و زمانی که الگوی پنج موج کامل شده و معکوس شدن قیمت قریبالوقوع است، پوزیشن شرت بگیرد.
به خاطر داشته باشید که از آنجایی که امواج فوق فراکتال هستند و متناسب با اندازه امواج ایجاد شده که میتواند در بازه زمانی یک ساعت یا حتی در طول سالها اتفاق بیفتد، اندازه این امواج با رابطه آنها با یکدیگر مشخص میشود. علاوه بر این، فراکتالها میتوانند بینهایت بزرگ یا کوچک باشند، بنابراین دستههایی از اندازههای موج هم در بالا و هم در زیر طیف فهرستشده در بالا وجود دارند.
همچنین، شایان ذکر است که نظریه موج الیوت هم برای معاملات کوتاه مدت و هم برای استراتژیهای بلندمدت مناسب است. در واقع، برخی از کارشناسان استدلال میکنند که نظریه موج الیوت نشان میدهد که بازار سهام از سال ۲۰۰۰ در یک حالت بازار نزولی است که نشان میدهد دامنه این ابزار چقدر میتواند گسترده باشد.
استفاده از نسبتهای فیبوناچی در نظریه موج الیوت
سری جمع فیبوناچی عدد ۰ را به عنوان اولین عدد در نظر میگیرد. عدد بعدی با جمع کردن ۱ با ۰ به دست میآید. سپس با گرفتن دو عدد قبلی و جمع آنها با عدد بعدی، یک سری به دست میآید. سری مجموع فیبوناچی با اعداد ۰، ۱، ۱، ۲، ۳، ۵، ۸، ۱۳، ۲۱، ۳۴ تا بی نهایت ادامه دارد. نسبتهای فیبوناچی از تقسیم دو عدد فیبوناچی به دست میآیند. نسبتها برای تعیین سطوح حمایت و مقاومت در بازارها استفاده میشوند.
الیوت تشخیص داد که دنباله فیبوناچی تعداد امواج در ایمپالسها و اصلاحات را نشان میدهد. روابط موج در قیمت و زمان نیز معمولاً نسبتهای فیبوناچی مانند ۳۸٪ و ۶۲٪ را نشان میدهد. به عنوان مثال، یک موج اصلاحی ممکن است ۳۸ درصد از ایمپالس قبلی را بازیابی کند.
در تئوری موج الیوت، فیبوناچی اصلاحی استفاده از نسبتهای فیبوناچی برای تعیین جایی است که یک اصلاح به پایان میرسد تا روند اولیه بتواند دوباره شروع شود. فیبوناچی اصلاحی عمق عقب نشینیها را در یک روند اندازهگیری میکند. برای مثال، موج ۲ میتواند ۵۰ درصد طول موج ۱ باشد.
یکی دیگر از ابزارهای پرکاربرد، فیبوناچی اکستنشن است. فیبوناچی اکستنشن برای تعیین نقاط عطف در یک روند اولیه استفاده میشود. در یک بازار صعودی، فیبو اکستنشن نشان میدهد که یک موج ایمپالس قبل از اصلاح به کجا میتواند برسد. در بازار نزولی، میتوان از آن برای تعیین سطوح حمایت استفاده کرد. فیبوناچی اکستنشن برای اندازهگیری سطوح قیمت استفاده می شود که در آن میتوان سود به دست آورد.
مزایای معامله با موج الیوت
نظریه موج الیوت به عنوان یک ابزار تشخیصی برای شناسایی فرصتهای معاملاتی، با ارائه ساختاری برای سازماندهی اطلاعات حرکت قیمت در نمایشهای گرافیکی قابل درک، بسیار با ارزش است. با درک گستردهای از قوانین این نظریه، حتی تریدرهای مبتدی نیز میتوانند در استراتژیهای خود از این نظریه استفاده کنند.
در عین حال، محبوبیت معامله با موج الیوت مزیت آن است. از آنجا که این نظریه ریشه در روانشناسی مصرف کننده دارد، ارتباط آن با معاملات زمانی بیشتر میشود که گروه بزرگی از تریدرها این الگوها را مشاهده کرده و بر اساس این اطلاعات معامله کنند.
معایب معامله با موج الیوت
با وجود مزایای آن، محدودیتهایی نیز برای نظریه موج الیوت وجود دارد که ممکن است مشکلاتی ایجاد کند و منجر به نتایج نادرست در طول تحلیل معامله شود. در حالی که الگوهای فیبوناچی و ابزارهای مشابه، نسبتهای واضحی را ارائه میدهند، نظریه موج الیوت در نحوه شناسایی الگوها بسیار ذهنی و سلیقهای است. تریدرها باید این الگوها را به تنهایی شناسایی کنند و حرکات قیمتی که شروع و پایان یک موج را مشخص میکنند، میتوانند در تفسیر یک تریدر با تفسیر تریدر دیگر متفاوت باشد. به همین دلیل، برخی از منتقدان استدلال میکنند که این نظریه برای ارائه یک راهنمایی ثابت در معامله چندان مناسب نیست.
علاوه بر این، خود الگوها ممکن است چنان در چشم تریدر ظاهر شوند که از عوامل دنیای واقعی که باعث حرکت قیمت میشوند جدا شوند. برای رفع این محدودیتها، تریدرها گاهی اوقات از معاملات موج الیوت در ترکیب با سایر نوسانگرها از جمله شاخص قدرت نسبی استفاده میکنند. هنگامی که سیگنالهای الیوت با نشانه های ارائه شده توسط این ابزارها هماهنگ باشند، تریدرها میتوانند به این سیگنالهای معاملاتی اعتماد بیشتری داشته باشند.
شاخصهایی برای استفاده در نظریه موج الیوت
مانند هر شاخص یا الگوی نمودار، نظریه موج الیوت به عنوان تنها نقطه مرجع در شناسایی فرصتهای معاملاتی کافی نیست. امواج باید همیشه در ترکیب با انواع دیگر تجزیه و تحلیل، از جمله اخبار اقتصادی و شاخصهای تکنیکال که ممکن است پیشنهادات نظریه موج الیوت را تأیید یا رد کنند، استفاده شوند.
شاخصهای رایج مورد استفاده در ارتباط با نظریه موج الیوت عبارتند از:
- شاخص قدرت نسبی (RSI): زمانی که شرایط خرید یا فروش بیش از حد با اندیکاتورهای موجی همگرا شده و هر دو شاخص از نظر نوسان قیمت پیشبینی شده در جهت درستی قرار میگیرند، این امر میتواند اعتماد تریدر را در باز کردن پوزیشن معاملاتی افزایش دهد.
- میانگین متحرک ساده (SMA): اگر یک شاخص موج الیوت منفی در همان زمانی که SMA 50 روزه حرکت نزولی را نشان میدهد شناسایی شود، این امر میتواند این استنباط را تقویت کند که کاهش قیمت در راه است. برعکس، یک اندیکاتور موج الیوت مثبت همراه با حرکت صعودی SMA 50 روزه میتواند سیگنال مناسبی برای ورود به یک پوزیشن لانگ باشد.
- میانگین متحرک همگرایی-واگرایی (MACD): هنگامی که به دنبال یک ساختار پنج موجی هستید، خط MACD میتواند به شناسایی موج سوم در آن ساختار کمک کند که معمولا طولانیترین و قویترین موج است. این امر میتواند به تریدرها کمک کند تا ساختار پنج موجی را در زمان توسعه و نه پس از تکمیل الگو شناسایی کنند.
جمعبندی
کارشناسان موج الیوت تأکید میکنند که بازار صرفاً به دلیل فراکتال بودن آن به راحتی قابل پیشبینی نیست. دانشمندان یک درخت را به عنوان یک فراکتال در نظر میگیرند، اما این بدان معنا نیست که کسی بتواند مسیر هر یک از شاخههای آن را پیشبینی کند. از نظر کاربرد عملی، اصل موج الیوت مانند سایر روشهای تحلیل طرفداران و مخالفان خود را دارد.
درست مانند بسیاری دیگر از نظریههای مبتنی بر تحلیل تکنیکال، نظریه موج الیوت طرفداران و مخالفان خود را دارد. نقطه ضعف اصلی این نظریه این است که کسانی که از آن پیروی میکنند، ممکن است به جای خود نظریه، خوانش نمودار را مقصر بدانند و دیگری اینکه تفسیر طول چرخه بیپایان است.
با این حال، باید توجه داشت که تریدرهایی که از تئوری موج الیوت پیروی میکنند، تمایل زیادی به آن دارند، بنابراین، شاید این نظریه نیز در جایگاه خود حرفهای زیادی برای گفتن دارد.
نظر شما در مورد استفاده از نظریه موج الیوت در تحلیل بازار ارزهای دیجیتال چیست؟ آیا تاکنون از این نظریه در تحلیلهای خود استفاده کردهاید؟ چقدر آن را کاربردی و مؤثر میدانید؟ شما میتوانید از طریق بلاگ کوین نیک مارکت با مطالب پایه و تحلیل بازار رمز ارزها همراه ما باشید. همچنین، با دنبال کردن کوین نیک مارکت در شبکههای اجتماعی از جمله اینستاگرام، تلگرام و توییتر میتوانید در مسابقات و کمپینهای برگزار شده شرکت کنید.